کشاورز و ساعت طلا

ساخت وبلاگ
روزي کشاورزي متوجه شد ساعت طلاي ميراث خانوادگي اش

را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو

کرد و آن را نيافت از گروهي کودک که بيرون انبار مشغول بازي

بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه مي گيرد.

به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار

هجوم بردند و تمام کپه هاي علوفه را گشتند اما بازهم ساعت

پيدا نشد. همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکي نزد

کشاورز آمد و از او خواست فرصتي ديگر به او بدهد.


کشاورز نگاهي به او انداخت و با خود انديشيد: چراکه نه؟

کودک مصممي به نظر مي رسيد.


پس کودک به تنهايي درون انبار رفت و پس از مدتي به همراه

ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير ازو پرسيد

چگونه موفق شدي درحالي که بقيه کودکان نتوانستند؟


کودک پاسخ داد: من کار زيادي نکردم، روي زمين نشستم

و در سکوت کامل گوش دادم تا صداي تيک تاک ساعت را

شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم.

 ذهن وقتي در آرامش است ، بهتر از ذهن پرمشغله ، کار مي کند.

هر روز اجازه دهيد ذهن شما اندکي آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد

زندگي خود را آنگونه که مي خواهيد سروسامان دهید.

به سوی حق...
ما را در سایت به سوی حق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : godwilla بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 13:53